-
آن فرشته ی کوچک درون هر کسی
شنبه 4 تیرماه سال 1384 04:54
آن فرشته ی کوچک درون هر کسی قهر می کند گاهی هرچه اصرار می کنم نمی آید چند روز رها می کند مرا به امان خدا و تا می بیند دیگر تمام است کارم انگار سر می جنباند خمار می کند چشم هایش را کمی می آید جلو می نشینم کنارش دست می گذارد بر شانه ام سر می برم در گیس هایش و چند ترنه می خوانم از بر چه قدرهر بارکه تکرار می شود این وضع...
-
انتخابات در ایران
یکشنبه 29 خردادماه سال 1384 02:37
عکس های برتر انتخاباتی
-
داستانی واقعی
چهارشنبه 21 اردیبهشتماه سال 1384 00:39
در مطب دکتر بشدت به صدا در آمد.دکتر گفت:" در را شکستی! بیا تو". در باز شد و دختر کوچولوی نه سا له ای که خیلی پریشان بود به طرف دکتر دوید:" آقای دکتر مادرم!" و در حالی که نفس نفس می زد ادامه داد : "التماس می کنم با من بیایید! مادرم خیلی مریض است." دکتر گفت:"باید مادرت را اینجا بیاوری. من برای ویزیت به خانه کسی نمی...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 8 اسفندماه سال 1383 19:50
یادمان باشد اگر خاطرمان خالی گشت طلب عشق ز هر بی سرو پایی نکنیم
-
"سفر به خیر"
دوشنبه 3 اسفندماه سال 1383 18:16
"به کجا چنین شتابان؟" گون از نسیم پرسید دل من گرفته زینجا " هوس سفر نداری "ز غبار این بیایان؟ همه آرزویم، اما چه کنم که بسته پایم..." "به کجا چنین شتایان؟ " "به هر آن کجا که باشد به جز این سرا سرایم ." سفرت به خیر! اما، تو و دوستی، خدا را" چون از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی، به شکوفه ها، به باران، برسان سلام ما را."...
-
آی عشق!عشق آمد و خاک
دوشنبه 19 بهمنماه سال 1383 03:35
آی عشق!عشق آمد و خاک آی عشق ! عشق آمد و خاک محنتام بر سر ریخت زآن برق بلا به خرمنام اخگر ریخت خون در دل و ریشهی تنم سوخت چنان کز دیده بهجای اشک خاکستر ریخت ابوسعید ابوالخیر ● سرنوشت میپیچم -در باد-ذره ذره میچکم-در خاک-قطره قطره سرنوشت من این بود...قطرهیی درون خاک بیحاصل ذرهیی درون باد بیانجام
-
وقتی که من مردم
چهارشنبه 14 بهمنماه سال 1383 22:29
وقتی که من مردم . من را در تابوتی سیاه بگذارید تا همگان بدانند زندگی سیاهی داشتم وقتی که من مردم . چشمانم را باز بگذارید تا همگان بدانند هنوز هم چشم به راه هستم وقتی که من مردم .دستانم را باز بگذارید تا دیگران بدانند به خیلی چیز ها دست نیافتم وقتی که من مردم. دهانم را باز بگذارید تا دیگران بدانند حرف هایی بر لبانم...
-
شعری از حمید مصدق
جمعه 2 بهمنماه سال 1383 02:01
حمید مصدق H.Mosadegh از منظومه: سالهای صبوری رباعی زان لحظه که دیده بررخت واکردم دل دادم و شعر عشق انشاء کردم نی، نی غلطم، کجا سرودم شعری تو شعر سرودی و من امضاء کردم ***
-
اشعاری از پروین اعتصامی
جمعه 2 بهمنماه سال 1383 01:52
کسی که در طلب نام نیک رنج کشید اگر چه نام نشانیش نیست، ناموری است
-
الهی سینه ای ده آتش افروز
جمعه 2 بهمنماه سال 1383 01:32
الهی سینه ای ده آتش افروز******در آن سینه دلی وان دل همه سوز هر آن دل را که سوزی نیست دل نیست******دل افسرده غیر از آب و گل نیست دلم پر شعله گردان سینه پر دود******زبانم کن به گفتن آتش آلود شاعر: وحشی بافقی
-
شعری از روی درماندگی
چهارشنبه 30 دیماه سال 1383 23:53
من آن هر روز سیاهم که پایانیم نباشد دلا شبی ده ما را که غمخواریم نباشد گر این دل نظر نکند ما را هر شب از جور زمانه روزگاریم نباشد
-
شعری از رها
چهارشنبه 30 دیماه سال 1383 00:41
رها طباطبایی ( رهای آبی ) عمیق ترین... می خواهم شعری بنویسم و در آن از ملموس ترین کلمه ها استفاده کنم. می خواهم در اینجا عمیق ترین کلمه ها را بنویسم... اینها چطور است؟ لب، برجستگی سینه ها نرمی گونه ها... حالا قبل از آنکه مرا به نگاه مادی و جنسی متهم کنید بیاد بیاورید که حسی ترین واقعه ها هم بشدت به این کلمه ها ی مادی...
-
تنهایی
سهشنبه 29 دیماه سال 1383 02:33
شعر تنهایی باد سردی می نوازد چشم من را آه دردی می ستاید شعر من را شعر من در این خیال بی کرانه قصد دارد تا بگوید با تو از رنج زمانه باز تنها باز تنها می سرایم شعر غم را مردمان این زمانه با ترانه وصف غم را عاجزانه گفته اند اما چه ساده باز تنها باز تنها می سرایم شعر غم را